ستاره
امشب نیزه ای خواهم ساخت
به قطر خورشید و به بلندای آسمان
نیزه ای از جنس آهن و پولاد
نه ..... بلکه از جنس آهن و کولاک خواهم ساخت
آن تیر سهمگین را بر سینه گرم خورشید خواهم نواخت
چراکه نورش عاریتی از مرگ ستاره هاست
اما.....
صبح هنگام که دگرباره طلوع کند مهروار
مسخ و متحیر سپهر را به تماشایش خواهم نشست
و با بلند ترین صدا آواز خواهم خواند:
بتاب بر من
بتاب که اینک ستاره در قلب من است!!!!
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و هشتم آبان ۱۳۸۸ ساعت 16:40 توسط Sabk-Jadid
|