این که باز هم می نویسم شروعی تازه است
این که می گویم کلامی گفت و گویی تازه است
رازی که سالها با دل گفتمش ای مهربان
رنجی بی پایان غمی بی اندازه است
این که قلبم به تو داده ام ای نازنین
چونکه قلبم در پی عشقی که پاک و ساده است
تو اگر گویی بمیرم من قبول
عاشق تو در رهت آماده است
در ره عشقی که می تازی چنان
من پیاده ولیکن دلبرم سواره است
راه من بن بست و راه تو بسان جاده است
گر مرا با یک نظر جانم دهی چون درنگی ساده است
در نمازم تا همیشه خاشعم
چون پناهم در جهان سجاده است!
+ نوشته شده در جمعه نهم بهمن ۱۳۸۸ ساعت 11:3 توسط Sabk-Jadid
|